امروز از سر کار میومدم خونه... مسافت 15 کیلومتری همرو پیاده اومدم و فکر می کردم و هی آه می کشیدم. دنیای پیرامونم همه اش بی رنگ و بو بود. مادام زمانی که به خونه میومدم یا با تو صحبت می کردم یا به آیندم با تو فکر می کردم. ولی امروز همش بغض بودم. همش دلتنگی بود و دلتنگی بود و دلتنگی...
...YOU
نوزدهم بهمن قبل ظهر یروز سرد دیگه