خاطره دستشوییها:
اولین خاطره دستشویی اگه یادت باشه تو رستوران دربند بود... یادته چقدر من منتظر بودم تا تو بیائی
دومین خاطره دستشویی اگه یادت باشه که هست تو راهه رشت بود ... یادته چقدر تو منتظر بودی تا من بیام... وقتی یاد این صحنه میافتم دیواااانه میشم و بغض همه وجودمو می گیره.
خاطره پیاده روی تند:
یادته از میدون منیریه تا خونه آرزو پیاده منو بردی تازه اون هم با قدمهای تند تند... و منه بینوا تا میدونو دوباره پیاده برگشتم. یادته حتی خداحافظی درست و حسابی نکردی وقتی رفتی!
خاطره آغوشت رو شونه هام:
یادته از میدون ونک تا میدون منیریه تو سواری سرت رو شونه هام بود، خسته بودی، یادته راننده عصبی بود و من سعی می کردم آرومش کنم. میدونی چرا؟ چون خودم آرامش داشتم ...
خاطره طوله سگ:
یادته اوایل ارتباطمون یروز پشت گوشی بهت گفتم مرد باید چند تا زن داشته باشه که هرکدوم قهر کردن بره سراغ یکی دیگه، یادته بهم چی گفتی؟ گفتی اینجاست که باید بهت بگن طوله سگ... یادته چقدر خندیدم...
خاطره لرزیدن چونه هات:
یادته رستوران دربند، وقتی ازت خواستم که تو صورتم نگاه کنی و یه بوسه ازت خواستم اولش یه طوری گریه کردی که چونه هات می لرزید... بهت گفتم چته چرا اینجوری می کنی؟ سکوت کردی ... و بعدها گفتی چرا اینکارو کردی یادته؟
YOU...
هجدهم بهمن نود عصر سه شنبه همچنان دربندتم